خیلی ساده است.

یه چیزایی مثل نور آفتابه
یه چیزایی مثل آب
نور از هر چقدر دور هم می‌تونه بیاد و برسه به گل،‌از یه روزنه‌ی کوچیک حتی،‌ خورشید می‌تونه قد یه عمر دراز از گلمون دور باشه،‌گلمونم به دوریش راضی می‌مونه، ‌بی‌تابی نمی‌کنه رسیدنشو،‌ خیلی هم بخوادش می شه آفتاب گردون و رو به خورشید همیشه زنده می‌مونه و می‌چرخه
آبو باید بریزی به پاش،‌توی خاکش،‌از دور نمی شه
یه سری چیزا پس مثه نوره، ‌مثلا دوست داشتن، ‌که از یه راه خیلی دورم می شه
یه سری چیزا ولی مثه آبه، ‌مثلا بغل کردن،‌ باید واقعی بود،‌ نزدیک بود،‌ لمس کرد، ‌به پاش ریخت
هردوشم باید باشه برای زنده بودن،‌ برای پژمرده نبودن
من نورم زیاده
آبی که بریزم به پات نیست
میترسم از خشک شدنت بانو ...