شب عید
شب عید واسه یه ادم تنهای دور از خونه یعنی اهنگ شیشو هشت گذاشتن و هی باهاش قر دادن. یعنی هر 10 دقیقه یه بار تو اینه نگاه کردن و به دختر تو اینه یاداوری کردن که من خوبم! شما چطور؟!!
یعنی رو کتابا ولو شدن و تظاهر کردن به اینکه عید انه وسط این همه امتحان و گرفتاری... یعنی همونجور که داری درس میخونی یه چشمتم به مسنجر و فیس بوک و گوشیت باشه و هی دلت تاب تاب کنه که یعنی کیا یادت می کنن... یاد تو که اینهمه دوری و اینهمه گناهی هستی...
یعنی اخر شب که میری دوش بگیری همونجور که زیر دوش اب وایسادی بذاری که اون بغض قلمبه ی توی گلوت که داره خفت میکنه اب شه و بریزه پایین و بعدشم با کمال پررویی باز زل بزنی تو اینه و بگی من خوبم... تو چطور؟!!
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 21:25 توسط خودم
|