ادما یه روزی بدون اینکه اصلا متوجه بشی قرار چه اتفاقی بیفته, خیلی اهسته و اروم مثل یه شعاع کوچیک نور که تو دل تاریکی اروم اروم پیش میره پاورچین پاورچین میان تو زندگیت... مثل همون شعاع کوچیک نور بی محابا به عمق زندگیت نفوذ میکنن, باهات یکی میشن و میذارن باهاشون یکی بشی... مثل ادم بزرگا که دست بچه هارو میگیرن تا راه رفتن رو یادشون بدن, اونام دست تورو میگیرن و تو مسیر زندگی پیش میبرنت. اونقدر حوصله به خرج میدن و اروم اروم همونجور که دستاتو گرفتن که نلغزی و وسط مسیر تنهاشون نزاری صبر میکنن تا اصول راه رفتن تو این مسیرو خوب یاد بگیری و مطمئن بشن کاملا یاد گرفتی محکم قدم برداشتن رو تو این مسیر...

بعضی ادما میان تو زندگیت تا اهلیت کنن. واسه رسیدن به این هدفشونم از هیچ تلاشی دریغ نمی کنن. ادما بعضی وقتا اولین اغوش باز به روی تو میشن و بعدشم تنها اغوشی میشن که درست اندازه ی تو میشه... بعضی ادما اولین لبی میشن که عاشقانه لباتو میبوسه و کلا لبا واسه بعضی از ادما تو بعضی از رابطه ها خیلی خوب جواب میده...ادمام اینو میدونن... کلا بعضی ادما خیلی خوب اینو میدونن...
این ادما تو زندگی محکم بغلت میکنن و همونجور که تورو محکم چسبوندن به خودشون زندگیو مثل یه تانگو باهات میرقصن. ادما تو گوشت همه ی حرفای قشنگ دنیارو زمزمه میکنن وقتی دارین میرقصین و کلا این ادما تو این رقص به اندازه ی یه استاد پیرو با تجربه مهارت دارن... 
این ادما کلا خیلی عاشقن, یه روزایی خیلیم دلتنگ میشن... یه وقتایی مثل دیوونه ها نگرانن. اصلا این ادما همیشه نگرانن... 

توجه کن که این ادما تو رو فقط وفقط واسه خودت میخوان... این مهم ترین وجه مشترکشونه.

این ادما خیلی بیشتر از اینکه فکرشو کنی صبرو حوصله به خرج میدن تا تو اهلیه اهلی بشی... میذارن خوبه خوب وابسته بشی. صبر میکنن تا تو عاشقی خوب پخته بشی... اتفاقا ازت امتحانم میگیرن تو این مسیر...
کاش هیچوقت بهشون نشون ندی که چه شاگرد با استعدادی بودی... کاش ری اکشنای خیلی سریعتو بعد از هر حرکتشون بتونی مخفی کنی... کاش بتونی جلو زبونت و اون اشکای لامذهبتو بگیری... کاش اصلا با استعداد نباشی... چون اونوقته که میگن وقت کندنه...

میدونی این همه حرف زدم که اینو بگم,
درسته که وقتی تو خوب دیوونشون میشی زمانش میرسه که این ادما از تو و همه چیت بکنن و بزارن برن. درسته که تو یه عمر نگاهت دلتنگشون میمونه... درسته که تا اسمشون میاد یا بهشون فکر میکنید یا ازشون حرف میزنید اشکاتون بی اختیار میاد... درسته که هر جا و جلو هر کی با دیدن یا به یاد اوردن هر چیزی مثل دیوونه ها میشید. درسته که این ادما فرصت جبران هیچیو به شما و خودشون نمیدن ولی,

ولی,

ولی,
تو عاشقی دل به دلشون بدید... زندگیو مثل یه ترانه ی ناب باهاشون همصدا بشید و لذت ببرید... میدونی تو زندگی بعضی حسا و لحظه ها هستن که هر چقدر هم پایان قصه ات تلخ و سراسر حسرت باشه بازم از امتحان کردنشون پشیمون نمیشی هیچوقت, و همیشه هم وجودت غرق لذت میشه از تجربه ی همچون عاشقانه های نابی...

............................................................................................................................

 پ.ن۱: فکر کنم بتونی حدس بزنی که چقدر ممکنه اشک ریخته باشم و زار زده باشم موقع تایپ این واقعا دل نوشته...

 پ.ن۲: اخرین سنگر سکوته, حق ما گرفتنی نیست
                                                                    اسمونشم بگیریم, این پرنده مردنی نیست
           اخرین سنگر سکوته, خیلی حرفا گفتنی نیست
                                                                    ای برادرای خونی, این برادری تنی نیست

دیوونه ی این اهنگ شدم... هزاران هزار بار تو روز گوش میدمشو باهاش زار میزنم... خیلی جالبه که نه رای ما, نه حق من, هیچ کدومش گرفتنی نیست و سکوت میکنم... من و کشورم...