این هفته تو دانشگاه همش به رقص و اهنگ گذشت. گروه های کوچیک و بزرگ از یک نفره تا چندین نفره تو مسابقه شرکت میکردن... من که کلا محو رقص جفت یابی شدم!

یعنی خر تو خری بود! هر کی واسه خودش یه گوشه اهنگی میذاشت یا گیتاری میزد بعد چهار نفرم دورش تمرین رقص می کردن واسه مسابقه...

یه سریام از این شلوغی استفاده کرده بودن شرینی خونه گیاشونو یا غذاهایی که خوب میپختنو یا کارای هنریشونو میفروختن.

من؟!!

یا بر و بر و با دهن باز به رقصای سنتیشون نگاه می کردم یا به شرینیاو دسرا ناخنک میزدم. نگارنده در حالت دیگه ای دیده نشده!